من یک دفتر مخصوص دارم که توش همه رقم دستور خوراکی و غیر خوراکی نوشتم و هر کدوم هم به روش خودم تیتر یا اسم مخصوص خودش رو داره.
دیروز كه رفتم سراغ دفترم چشمم به يكى از دستورها افتاد
به نام “کوکیز محبوب“. خنده ام گرفت. اصلاً نمیدونم که چرا اسمش رو «محبوب » گذاشتم. شاید بخاطر حضور بلوبری تازه در اون بوده كه يكى از ميوه هاى محبوب منه.
بهر حال تصمیم گرفتم درستش کنم. در فاصلهای که باید مایه این شیرینی رو برای استراحت در یخچال میگذاشتم، بیاد محبوب ديگه اى افتادم كه با تو قسمت كنم.
کتاب « خانه محبوب من ». رفتم سراغش و یکی از داستانهاش روانتخاب كردم تا اینجا بذارم که “کوکی محبوب” من در کنار “خانه محبوب من” خورده بشه.
نميدونم كتاب رو خوندى يا نه. به همين خاطر قبل از اينكه داستان رو بخونى، يك توضيح كوتاه راجع به كتاب بهت بدم. “خانه محبوب من” يكى از دو كتابيست كه چند ماه پيش از من به چاپ رسيد و مجموعه ايست از چندين داستان كوتاه. اميدوارم ازش لذت ببرى.
“کرم خان و باقرخان“
کرم خان همیشه چشمش به کارهای باقرخان پسر عمویش بود که هشت سالی ازش بزرگتر بود.
هر اتفاق عجیبی در فامیل میافتاد یک سرش برمیگشت به باقرخان نمیشد در جمعی بشینی و بالاخره حرف باقر خان نیاد وسط.
کرمخان هلاک باقرخان بود و تمام کارهایش را به خاطر میسپرد و خودش را به در و دیوار میزد که از او کم نیاورد.
این رقابت از کلاس اول ابتدایی حالت دیگری به خودش گرفت.
از همان روزی که باقرخان مامور شده بود که به خاطر سن بیشتر دست کرمخان رو بگیرد و به مدرسه ببرد و راه و چاه را یادش بدهد همون روزی که در میان راه باقرخان به او گفت: «خودت روهم بکشی به گرد پای من نمیرسی، همیشه هشت سال از من عقبتری!…»
و همین شد که کرم خان که تا آن روز به باقر خان به چشم یک رفیق قهرمان نگاه میکرد تبدیل شد به یک رقیب!
کرمخان مرتب با خودش حساب میکرد که وقتی باقرخان بمیرد من هشت سال فرصت دارم تا کارهای بیشتری انجام بدهم، از این حس رقابت فقط خودش خبر داشت و همسر ش که گاهی واقعا کلافه میشد از این رقابت، البته گاهی هم این وسط با تعریف کردن از رفتار پسندیده و دست دلبازی باقرخان نسبت به همسرش میگفت و کلی امتیاز میگرفت ماشینی هم که زیر پایش بود از همین امتیازها بود!
روزی که کرمخان فهمید باقرخان سالهاست زن دوم دارد زنی که همسن دختر سومش بود و دو پسر دو قلو حاصل این ازدواجش است حالش خیلی بد شد چون فهمید در این مورد هر چی هم بدود به باقرخان هم نمیرسد. رسماً سکته کرد!
اما از نوع ناقصش!
روزی که باقرخان با خانواده به دیدنش آمده بودند در فرصتی مناسب سرش را کنار گوش طرف سالم کرمخان گذاشت و گفت: «نگفتم که به گرد پای من هم نمیرسی؟»
همان شب کرمخان دومین سکته را زد اما ایندفعه کامل!
روز ختم باقرخان سر تکان داد و گفت: خدا بیامرز کرمخان برای همه کار عجله داشت.
و اما موادی که برای درست کردن “کوکیز محبوب” لازم داری
عشق بمقدار کافی
آرد ۲ فنجون اندازه گیری
بیکینگ پودر ۱و ۱/۲ قاشق چایخوری
شکر قهو ای ۳/۴ فنجون
شکر سفید ۳/۴ فنجون
کره ۱ فنجون
وانیل خوشبو ۱ قاشق چایخوری
تخم مرغ ۲ تا
بلوبری ۱ فنجون
شما در یک کاسه آردو بیکینگ پودر رو بریز و با قاشق یک دوری توش بزن تا مخلوط بشن بذارشون کنار تا بهت بگم.
در یک کاسه زیبا و ترجیحا استیل کره رو بریز و همزن بزن و خوش خوشک شکر ها رو اضافه کن همچنان به زدن ادامه بده تا شکر و کره عاشقانه یکی شوند.
حالاشما تخم مرغ ها رو یکی یکی اضافه کن و بعد از هر تخم مرغ حسابی مایه کیک رو بزن
نوبتی هم باشه نوبت وانیل خوش عطر و بوست اونرو هم اضافه کن و کمی بزدن ادامه بده
در آخر آرد وبیکینگ پودر در انتظار رو اضافه کن و همینکه مواد مخلوط شدن بلو بری ها رو اضافه کن و با قاشق بصورت دورانی مخلوطشون کن . روی کاسه رو بپوشون و برای یکی دو ساعت بذارش توی یخچال تا استراحت کنن.
بعد که شما فرت رو روی حرارت ۳۷۵ درجه فارنهایت گرم کردی در یک سینی کاغذ چرب بذار و با قاشق با فاصله به اندازه یک گردو در سینی بدار و با شادی روُنه فرشون کن. بهشون ۱۲ تا ۱۶ دقیقه فرصت بده تا طلایی بشن بعدم روی شبکه سیمی بذارشون تا کاملا خنک بشن
اما من یک کار دیگه میکنم من همین مقدار شیرینی رو در قالبهای مافین که چرب کردم میریزم یک کمی سر و شکل کوکی ها مرتب تر در میاد
کوکی هات رو در قشنگترین ظرف خونه ات بذار و در کنار اونی که دوست داری نوش جان کن.
برای رسیدن به سفره اینترنتی فیس بوک اینجا کلیک کن
من هم عشق بلوبری هستم ، حیف که در دسترس نیست حالا با یک جایگزینی کوچولو حتما این کوکیز رو درست میکنم ممنون
خیلی خوب بود لیلی جون 🙂
بله فاطی جان با توت فرنگی هم میشه
درست کن و بیاد من نوش جان کن
شاد باشی
ممنون شاهد جان
شاد باشی عزیزم
سلام لیلای عزیزم مثل همیشه یک دستور خیلی زیبا وخوشمزه حتما درستش میکنم میبوسمت گلم
نوش جان ملیحه عزیز
شاد باشید
کاش این کرم خان ها کرم می کردن و حماقتشون رو زمین می ذاشتن!!! نه تنها هشت سال بیشتر از باقر خان زندگی نکرد، حتی یک روز هم جای خودش زنده نبود. این اولین پست غم انگیزیه که تو سایت شما می خونم لیلی جون ولی بسیار آموزنده بود. در ضمن من عاشق بیسکویت و کلوچه و کوکیز و هم خانودادهاشون هستم. ممنون از دستور تهیه
سلام ليلى جون، خسته نباشى عزيزم، آش انار را هفته پيش در يك مهمانى درست كردم،بسيار ممنونم،.
من هم بلوبرى را خيلى دوست دارم، ميشه لطفاً يك دستور كيك يا شيرينى رژيمى برايم بفرستيد كه بدونه شكر و كره يا روغن باشد ،من گاهى درست ميكنم ولى پف نميكند. ممنونم عزيزم.
به به نوش جان نیلوفر عزیز
چشم برات میفرستم
شیرین کام باشی
مریم جان با تمام غم انگیزیش اما واقعیت داره خیلی ها هستند که هیچوقت جای خودشون زندگی نمیکنند
کوکیز هم نوش جان شما
شاد باشی عزیزم
آدرس وبم تغییر کرده( به شیرینی پشمک) اگر مایل بودید با آدرس جدید
لینکم کنید.
چشم الهام جان