therightamountoflove »
بوى سير و ستاره ها
بسته سنگينم را روى صندلى ميگذارم و هنوز در ماشين راكامل نبسته، رو به راننده كه از حال و هواى ماشين معلوم است شب پيش حسابى و يك دل سير، سير خورده، ميگويم از
Read More »بسته سنگينم را روى صندلى ميگذارم و هنوز در ماشين راكامل نبسته، رو به راننده كه از حال و هواى ماشين معلوم است شب پيش حسابى و يك دل سير، سير خورده، ميگويم از
Read More »