اردیبهشت ؛ مرد عاشق و درخت توت

یکی از قشنگترین کارها تو حال و هوای اردیبهشت قدم زدن توی کوچه هایی است که توشون درخت توت هست
کلا دیدن توتهای قرمز شده لابه لای برگها که نور خورشید از وسطشون میگذره یک حس خوبی بهم میده. اگرم این وسط شانس داشته باشی و دستت به توتها هم برسه که دیگه عالی میشه. البته که من در این مورد خیلی شانس ندارم. همیشه خونه رویاییم یک حیاط داره که توش یک درخت توته و پر از پیچ نسترن و یاس امین الدوله

چند روز پیش میخواستم برم تجریش. بعد از کلی پیاده روی و گذر از درخت های توت رسیدم به محلی که تمام ماشین های خطی تجریش ایستاده بودند

اما این ایستگاه یک فرق با بقیه ایستگاههای خطی داشت؛ برخلاف بقیه ایستگاهها که همیشه یک نفر مقصد رو فریاد میزنه فقط صدای رادیو های تاکسی های بی راننده میومد. صحنه عجیبی بود. کمى سرم رو اینور و اونور کردم تا  کسی رو پیدا کنم و بپرسم ماشین تجریش کدومه ؟

 که دیدم کمی اونطرف تر پنج شش راننده زیر یک درخت توت ایستادن و با جدیت تمام مشغول چیدن و خوردن توت هستند وقتی پرسیدم کدوم ماشین میره تجریش یکی از اعضای هیئت توت خوران به طرف من برگشت و گفت سوار اونی که درش بازه بشو و مجددا مشغول توت چینی شد

منهم که از این جدیت خنده ام گرفته بود بیصدا به طرف تاکسی اول رفتم و نشستم توی ماشین چند دقیقه نشده بود که یک آقای مسن هم مثل من سرگردان و متعجب به دور و بر نگاه میکرد ؛ گفتم: آقا این ماشین میره تجریش اونم که چشمش به راننده ها افتاده بود با خنده در ماشین نشست و گفت: آقایون بد جوری درگیرن

گفتم: بله اما ایکاش چند تا توت هم برای مسافرین می آوردند

گفت: ما تو حیاطمون دو تا درخت بزرگ توت داریم که نصفشون رفته به طرف خیابون

بی اختیار گفتم: ای وای؛ چه خوب درخت توت خیلی خوبه

اما آقای محترم سری تکان داد و گفت : ای خانم این درختهای توت شده باعث عذاب من و خانمم . شاید برای شما خوب باشه اما برای خانم من که وسواسیه نه ؛ زمان تعطیلی مدرسه توی کوچمون بچه ای نیست که آویزون در خت نباشه

منم که با تجسم یک عالمه بچه که آویزون درخت توت به هیجان آمده بودم گفتم : اینکه خیلی خوبه بچه ها هم از حیاط شما سهم میگیرن. اما آقای مسافر که دیگه انگار اونجا نبود گفت: بنده خدا کار هر روز عصرش شده جارو کردن توت های له شده  و برگهای زیر درخت کوچه و شبها هم از درد پا و کمر نخوابیدن

با آمدن راننده و دو مسافرديگه حرف ما نا تمام ماند و همگی به طرف تجریش راه افتادیم اما آقای همسفر من كه هنوز عاشقانه نگران جنگ همسرش با درخت توت بود چنان غمگین سرش را به شیشه چسبانده بود که یک آن حس کردم که از هر چه درخت توته بیزارم. ولى به محض اينكه که در بازار تجریش چشمم به توتهای سفید و قرمز افتاد حالت همان بچه های آویزون بدرخت رو پیدا کردم وبايد اعتراف كنم تا همین الان که دارم این پست رو برات مینویسم آقای همسفر و خانم وسواسیش رو بکل از یاد برده بودم

واما از رقابت عشق و درخت توت كه بگذريم، ميرسيم به دستور غذای این هفته که خیلی خوشمزه و آسونه

موادی که برای « مرغ اردیبهشتی» لازم داری

عشق                  بمقدار کافی

سینه مرغ خرد شده      دو تا

قارچ خرد شده      دوفنجون اندازه گیری

نخود سبز پخته شده     یک فنجون

سیر نازنین ریز شده       دو حبه

روغن زیتون اعلا      سه تا چهار قاشق غذاخوری

سس تِریاکی یا هر نوع سُس آماده ای که دوست دار شیشه اش رو بذار دم دست

کنجد                      دوقاشق غذا خوری

نمک و فلفل هر چقدر صلاح میدونی

در یک ماهیتابه مناسب روغن زیتون رو بریز و روی حرارت متوسط بذارش همینکه داغ شد سیر عزیز رو بریز و همینکه بوی خوش سیر بلند شد مرغها رو به ماهیتابه اضافه کن و گاهی همشون بزن تا کمی طلایی بشن . الان نوبت قارچها است اونها رو هم اضافه کن و گاهی همشون بزن یک ده دقیقه بهشون فرصت بده حالا نمک و فلفل رو بریز یک نصفه لیوان آب به این دوستان اضافه کن در ماهیتابه رو بذار تا به مرحله پختگی برسن

بعد از ده دقیقه از روی حرارت برشون دار و نخود فرنگی ها رو با سس مورد نظرت بهشون اضافه کن خوب که مخلوطشون کردی کنجد رو بریز و در قشنگترین ظرف خونت بریز و در کنار اونی که دوست داری نوش جان کن

برای رسیدن به سفره اینترنتی فیس بوک اینجا کلیک کن