سالاد-پاستا »
خنده ای از سَرِ خستگی وقهقه ای از سَرِشوق
با مهربان دوستانی بوسیله مترو عازم تمايشگاه كتاب شدم راه طولانى بود. اما با تماشاى فروشنده هاى مترو كه هر كدام به طريقى بازاريابى مى كردند مسیر کوتاهتر به نظر می آمد از خانم
Read More »با مهربان دوستانی بوسیله مترو عازم تمايشگاه كتاب شدم راه طولانى بود. اما با تماشاى فروشنده هاى مترو كه هر كدام به طريقى بازاريابى مى كردند مسیر کوتاهتر به نظر می آمد از خانم
Read More »