خوشمزه »
چشمان بسته و شیرینی شادی بچه ها
هیچوقت دوست ندارم از ناراحتی و غصه بنویسم اما بعضی وقتها هر طرف رو که نگاه میکنی تلخی میبینی و این تلخی ها وقتی تلخ تر میشن که پای بچه ها در میون باشه
Read More »امضای پدر و آش غیر سنتی
همیشه عاشق امضای پدرم بودم نمیدونم چرا دیدن خطهای درهمی که همیشه یکجور در میومدن یک حس اعتماد بهم میداد روزی که پدر بهم گفتن بهتره که برای خودم یک امضا داشته باشم
Read More »توییتر؛هَشتَگ و چغندر
در مورد توییتر و « هَشتَگ »حتما حسابی میدونی و شایدم خودت الان حسابی تو توییتر فعالی اگر هم چيزى راجع به تويیتر نميدونى اينجا كليك كن چند روز پیش در مورد تويیتر مطلبی
Read More »سَرپناه؛ تاکسی دربست و رازیانه
کم کم داستانهای من در تاکسی داره یک مجموعه میشه نمیخواستم دیگه از ماجراهای تاکسی سواریم بنویسم اما هر کاری کردم نتونستم این یکی رو نادیده بگیرم دیرم شده بود و ترافیک هم
Read More »گارسیا مارکز؛کلاس نگارش وکارولینا
دقیقا نمیدونم چند سال پیش بود سه یا چهارشایدم یک کم بیشتر اولین روز کلاس نگارش یا Writing Class بود همینکه نشستم یک دختر جوان بسرعت وارد کلاس شد و پهلوی من نشست و
Read More »لطف كن ولنتاين من نباش
دوستي برام از ماجرايى گفت كه ميخوام براى تو هم تعريف كنم ميگفت: روز قبل از ولنتاين شوهرش بهش ميگه عزيزم من فردا ميخوام بهترين روز ولنتاين رو برات بسازم دوست منم كه هيجانزده
Read More »اينستاگرام، اسپاگتى، بيخوابى
وقتى بيخوابي بسرت ميزنه چكار ميكنى ؟ من براي فرار از بيخوابى وفكر وخيالهاى شبانه كلى كتاب گذاشتم بغل دستم از كتاب آموزشى بگير تا داستانهاى كوتاه و بلند كه موقع بيخوابى بدون اينكه
Read More »همه آش دوست دارن ؛ من یک کم بیشتر
همه جای دنیا همیشه مادر پدرا نگرانن و مادر ها یک کم بیشتر همه پدر مادرا به بچه هاشون گیر میدن و مادرا یک کم بیشتر همه پدر مادرا یادشون میره خودشون یکموقع
Read More »سلام؛ یک قهوه لطفا
حتما برات پیش اومده که یکروزایی کلا از وقتی که از خواب پا میشی با خودت و دیگران درگیری داری درگیری اول صبحی با مو ؛ لباس ؛ در یخچال ؛ ظرف نوچ عسل
Read More »